Wednesday, March 11, 2015
مهرداد از ایران دعوت به رواندرمانی گروهی و نظردهی جمعی
با سلام خانم زیبا ناوک، لطفا به این پرسش، پاسخ بفرمایید
از دیدگاه شما اگر در سکس آزاد، زن شوهردار از دوست پسرش؛ مادری از فرزند یا خواهری از برادرش و …. بچه دار بشوند … آنوقت خانواده چه شکلی پیدا میکند؟ آیا جامعه دچار بی اخلاقی …و پیدایش فرزندان روان پریش ، آوارهو بی عاطفه نخواهد شد ؟با سپاس مهرداد
جواب زیبا ناوک: اولا من اساسا با بچه دار شدن مخالفم و تا به امروز هم هیچ کس را به بچه دار شدن تشویق نکردم. برای همین از تمام امکانات جلوگیری از حاملگی بخصوص وازکتومی از طرف مردان همواره حمایت می کنم و در صورت حاملگی هم از هر سقط جنینی!
در این رابطه می توانید به شعری از کتاب عادتی؟! عادتی؟!عادتی؟! من تحت عنوان "از من کسی پرسید فرزند داری؟" مراجعه کنید که اساس دیدگاه هایم را بیان کرده ام ضمن اینکه تا به امروز هم هرگز تمایل به بچه دار شدن نداشتم و حالا هم که 53 ساله و وارد فازمنوپوز و یائسگی شده ام این مساله بچه دار شدن هم دیگر نیازی به جلوگیری ندارد اینها توضیحات کوتاهی بود مربوط به خودم و احساسات فردی من
و اما در بعد اجتماعی آن: اگر جامعه و مردم ما به آن شعور و فرهنگ انسانی برسند که تمامی موجودات و انسانها را بخشی از خود بدانند اینقدر من و من و من و مالکیت فردی و بچه من و از رحم من و از منی من و من و من های دیگر برجسته نمی شوند و حتی مفهوم و کلمه فرزند نامشروع معنای خودش را از دست می دهد کما اینکه امروزه این مفهوم بسیار بسیار کمرنگتر از گذشته شده است و فرزند خوانده های ناتنی دیگر، نه تنها آن بارهای منفی گذشته را حمل نمی کنند بلکه حتی بسیار خوشایندتر شده اند. چنانچه من در محیط اطراف خودم مواردی را شاهد بودم و هستم که پدری حتی دختر از دوست پسر همسرش را از فرزندان تنی خودش بیشتر دوست داشته و حتی تمام ثروتش را برای او به ارث گذاشته است.
پس ترس ها و نگرانی های ما از آموخته ها و فرهنگ ها و تربیت های ما برمی خیزند که با تغییر این آموزه ها این ترسها نیز زدوده می گردند. من شخصا کسی هستم که به نفس کودک و زیبائی وجود آن نگاه می کنم نه اینکه از بین کدام پاها و با چه منشائی بوجود آمده باشد.
در این رابطه هم برای نمونه شما را رجوع می دهم به لینک زن پنج همسره که همسران این زن بدنبال اثبات مالکیت این فرزند برای خود نیستند بلکه فرزندان را متعلق به کل خانواده می دانند.
لذا در نگاهی عمیق به سیر و پروسه جوامع می توان دید که کلمه خانواده نیز با این سیر و دگرگونی جوامع معنایش نیز هر روز بیش از پیش تغییر کرده است. اگر کودکی تا دیروز فقط از مادر خود آموزه هایش را فرا می گرفت امروز معلم مهد کودک ها و آموزگاران مدارس بار بزرگی از این تربیت ها را به دوش گرفته اند و همین طور این بار آموزشی با بزرگ شدن دایره محیط این کودک باز بیشتر و بیشتر بر افراد دیگر جامعه تقسیم می شود. امری که اجتناب ناپذیر است و اگر یک مادر و پدری بسان داستان های قدیمی کودکان خود را تا 16 سالگی در یک اتاق تاریکی بزرگش می کردند که تنها از آن دو هر آنچه می دهند را فرا بگیرند بلاخره بسان همان داستانهای سمبلیک نیز استخوانی در غذای این کودکان پیدا می شد که با بازی با آن یک دفعه شیشه پنجره ای شکسته می شد و آن کودکان راهی به دنیای بیرون از محیط پدر و مادر پیدا می کردند. پیام این اسطوره ها نیز برای اجتناب ناپذیر بودن این سیر و پروسه بوده و اینکه کانون «خانواده» بسانی که ما آن بسته ایم و دورش دیوار کشیده ایم نیست و دایره آن محدود نخواهد ماند و دنیا و در بطن آن جوامع مختلف در یک سیر زیبائی پیش می روند و پیش و تغییر می کنند و تغییر!

با نگاهی عمیق به این سیر است که نگرانی ها پوچ می گردند و ناجی نسل بقا بی معنا!

زیبا ناوک 5.9.2013

0 دیدگاه:

Post a Comment

رهنمودهای زیبا ناوک

تماس با زیبا ناوک

zibanawak1@gmail.com 00491795737383

فیسبوک

آمار بازدیدکننده ها