Wednesday, February 25, 2015

علی از ایران دعوت به رواندرمانی و نظردهی جمعی

سلام زیباجان! نمی دونم الان با نوشتن این حرفها برای تو کار درستی می کنم یا نه؟ ولی با خواندن مشاوره های شما این جرات در من بیشتر شد که اینها را بنویسم هر چند با اسم مستعار و برایم حتی نوشتن اینها آسان نیست و دستم داره می لرزه. این حرفها را تا به امروز که نزدیک 40 سالم هست به هیچ احدی نگفتم و همیشه تو دلم مانده بود. میدونی چیه زیباجان؟ من از 9 سالگی مورد تجاوز بابام قرار گرفته بودم و سالها این کار بابام با من ادامه داشت. اولش خیلی ناراحت بودم ولی کم کم من هم از این کار او خوشم آمده بود. بعد از چند سال بابام دیگه این کار را با من نکرد ولی همیشه یک حس بسیار بدی به او داشتم. حتی الان هم که بابام چند ساله فوت کرده، این حس من را اذیت می کنه. من این حرفها را حتی به مادرم تا به امروز نگفتم یعنی به هیچ کس. حالا چند ساله من ازدواج کردم ولی یک حس دوگانه در من باقی مانده یک جوری کشش به جنس موافق یعنی مردها ولی همراه با یک اکراه و بدبینی در من هست و با اینکه زن دارم ولی گاهی هم خودم را با ابزارهائی مثل دیلدو ارضاء می کنم. در حین نوشتن این حرفها برای شما هم یک نوع ترس و ناراحتی توام با عذاب وجدان دارم نسبت به پدرم از طرفی هم نیاز به درددل و خالی کردن عقده هام.! لطفا راهنمائی ام کنید.
جواب زیبا ناوک: می فهم علی این احساس دردناک ترا! شاید تابوی پدر و مادر از بزرگترین تابوهای زندگی ما انسانها باشند چرا که شکستن این تابوها به علت آمیختگی آنها با احساسات عمیق درونی ما بسیار سخت اند و خود من هم در رابطه با درگیری هائی مختلفی که با پدر و مادرم داشتم و با احساسات شدیدم نسبت به آنها بویژه پدرم یک سال تمام شبها خواب شان را می دیدم و عذاب های روحی فراوانی داشتم و هفت ماه هم اختلال گوارشی و اسهال های عصبی و اینها تازه نمونه های کمی از این درگیری های من با این معضل احساسی عمیق بودند. برای همین من هم از اعماق وجودم ترا درک می کنم ای نازنین!
و اما راه حل نجات تو از عذاب های درونی ات اینست که تو از این مساله براحتی همه جا حرف بزنی. می دانم که خیلی سخت است و تو باید پی این مساله را به تنت بمالی که اطرافیانت به پدر فوت شده ات حتی رکیک ترین ناسزاها و فحش ها را بدهند و شاید هم اولین فرد فحش دهنده مادرت باشد. بهرحال تو احساسات عاطفی مثبتی هم در کنار تنفر نسبت به پدرت داری پس شنیدن اهانت ها به پدرت سخت خواهد بود ولی توِ زنده مهمتر از پدرت هستی و قطعا با برملا شدن و مطرح شدن این نکات پرده های بسیار دیگری نیز از روی معضلات خانوادگی برداشته خواهد شد. و نیز از وجود تو و به مرور راحت تر و آسوده تر خواهی شد.
با همسرت هم دوست باش و صمیمانه همه داستان را برای او هم تعریف کن! بیان هر مساله و عقده و معضلی باعث باز شدن فضای گفتگوها خواهد شد همانطوری که در این وبلاگ من هر روز بیش از پیش افراد حرفهای دل خودشان را بیان می کنند که گاه برای خود من هم شنیدن شان راحت نیست.
پس دوست من! از نزدیکان خودت از مادرت و همسرت گرفته شروع کن تا خواهر و برادرهایت تا دوستان و غیره و زبان و دلت که سالها لال و گنگ و خفه شده است را از گنگی و خفگی و لکنت آزادشان کن و نترس و جلو برو که ما باید قیامت را از خودمان شروع کنیم و برداشتن پرده ها را از زندگی هایمان.
در باره خودارضائی ات هم با دیلدو خودت را سرزنش نکن که کار زشتی می کنی و در رابطه ارضا از راه آنال نیز شاید باز همسرت بهترین پارتنر جنسی ات باشد. بد نیست به این مشاوره هم نظری بیندازی "دوست دارم یک زن من را بکنه!" و شاید همسرت نیز از همراهی با تو در این نوع سکس لذت ببرد. بعد از این مراحل و ملاحظه بازتاب ها می توانیم برای آینده در مشاوره های بعدی صحبت کنیم.

زیبا ناوک 27.11.2012

0 دیدگاه:

Post a Comment

رهنمودهای زیبا ناوک

تماس با زیبا ناوک

zibanawak1@gmail.com 00491795737383

فیسبوک

آمار بازدیدکننده ها