سلام زیبا خانوم من ایمیل شما رو از توی چندتا کتاب متعلق به شما پیدا کردم و بعد از کلی جستجو متوجه شدم میشه با شما مشورت کرد و مشاوره گرفت. راستش من دختری 20 ساله ام که در خانواده ای به شدت مذهبی و متقید بزرگ شدم. رشته دانشگاهیم هم یه رشته کاملاً مذهبیه اما راستش ... واقعیت اینه که به شدت به دیدن عکسهای سکسی در اینترنت عادت کردم و با دیدن این عکسها خودمو ارضا می کنم. خیلی هم می ترسم. اگه یه زمانی کسی بفهمه بیچاره میشم. مطمئنم منو می کشند. نمی دونم با این دوگانگی شخصیتی که پیدا کردم چه کنم. در طول روز مذهبی و شب ها در اتاق و تنهایی خودم علاقه مند به سکس تا حالا هم نه دوست پسری داشتم و نه امکانش بوده. به شدت در خانواده تحت مراقبتم و حتی رفت و برگشتم به دانشگاه نیز همراه پدرمه. آخه اون هم در دانشگاه کار می کنه خلاصه زیبا خانوم من باید چیکار کنم؟ تا کی این جریان ادامه پیدا می کنه؟ حتی دیگه حوصله درس خوندن هم ندارم.

جواب زیبا ناوک: مژده! ابتدا باید بگویم که من از خواندن این متن تو حالت بدی از زن بودن و همجنس بودن خودم با تو پیدا کردم و واقعا متاسفم برای جامعه ای که تو دانشجوی آن هستی! بمیری بهتر از این روزمُردگی است! حالا خوشت بیاید یا نیاید! خوشحالم که پیش من نیستی وگرنه خوب حالت را می گرفتم!

آدم حسابی! این خودت هستی که اراده و اختیار زندگی ات را حتی در رفت و آمدهایت به دیگران دادی و همه جا تحت کنترل هستی. این نشان میدهد که تو تا چه حد برده وار زیستی! یک دختر بیست ساله و اینقدر ناتوان؟؟؟؟!!! که اینقدر بی عرضه ای که مثل دختران کودکستانی ترا اینور و آنور می برند.

در حالی که با نگاهی به کتاب زینب من می بینی که سارای 5 ساله من حتی در دوران تعلیم و تربیت اش با من، خودش به تنهائی با هواپیما برای دیدار من به مشهد می آمد، یا با مینی بوس از شهرزیبا تا میدان توحید به کلاس زبان انگلیسی می رفت، یا با برادر کوچکش محمد تنها سینما می رفتند و دهها کار دیگر که همگی به استقلال شخصیتی آنها کمک می کرد. هر چند نقش پدر و مادر و محیط در تربیت کودکان خیلی مهم هستند ولی نقش فرد و تاثیر آن نیز کم نیست.

معلوم است که با این همه فشارها و محدودیت ها تو باید به خودارضائی رو بیاوری حتی اگر همین دسترسی به فایل های سکسی در اینترنت هم نداشتی. حالا جای خوشحالی است که حداقل باریکه ای از محیط غیر خود از همین دنیای مجازی هم با اینترنت برای تو هست که حداقل بتوانی دنیاهای دیگر را نیز ببینی!

حال پیشنهادهای من به تو: خیلی صریح از فردا به پدرت می گوئی که هیچ کس اجازه ندارد همراه تو بیاید و تو خودت می خواهی تصمیم گیرنده زندگی ات در همه روابطت باشی در صورتی که آنها مانع ات شوند خیلی راحت به مراجع قانونی مراجعه کن و علیه آنها شکایت کن! از طرفی هم باید آماده باشی که خودت تامین کننده زندگی ات باشی که این نقطه ضعف تو نباشد برای همین می توانی برای قدم اول پیش دوستانت یا اقوامت بروی و مدتی پیش آنها باشی!

این حرف هم نزن که اینجا ایران است! من خودم در همان سال 2008 که ایران آمده بودم به یک دختر 18 ساله همین رهنمود را دادم و به او گفتم شب به خانه شان نرود. به پدرش هم که تهدید به مرگش می کرد و مادرش هم همراهی با او، گفتم هیچ کاری نمی توانید بکنید و همه این تهدیدها لاب لاب های تو خالی است. آن دختر شب خانه دوستش ماند و روز بعد وقتی مادرش برای بردن او آمد هر دو طرف مواضع شان فرق کرده بود و متوجه شده بودند که باید با ارزش و اهمیت بیشتری بهم دیگر رابطه را پیش ببرند. شکایت تو بر علیه پدر و مادرت به عنوان یک دختر بیست ساله قابل اجرا و اهمیت است و تو یک شخص حقیقی و حقوقی از نظر جامعه هستی و این قانون در همه کشورهای جهان صدق می کند.

در باره دوگانگی شخصیتی ات هم در مورد سکس نگران نباش با استقلال شخصیتی ات هم این مساله و حالاتت تعدیل می شود. در همین رابطه سعی کن دوست پسر بگیری از سکس تلفنی تا سایبر سکس و نگو امکانش نیست چرا که امکان و ممکن ها را ما انسان ها هستیم که می سازیم نه اینکه دیگران برای ما! این کار را بکن تا ارتباطات بهتری نیز در محیط های واقعی پیدا کنی و بدون ترس و واهمه هم از همه این کارهایت حرف بزن تا جائی که تمامی دوستان پسرت را نیز با پدرت آشنا کنی. شاید این رویا یا فانتزی به نظر بیاید ولی من در زندگی خودم آن را تحقق عینی دادم و پدر متعصبم را که اولین بار برای روسری برداشتنم من را با دسته جاروی برقی کتک زده بود به جائی رساندم که براحتی با همه دوست پسرها و شریکان زندگی و همسرانم رابطه خوبی برقرار می کرد و گاها حتی صمیمی تر از خود من با آنها! 

مطمئن باش توئی که امروز مرده ای هستی متحرک یا یک ماریونت وعروسک خیمه شب بازی، با این قدم ها اگر زندگی ات بهتر نشود بدتر نخواهد شد!

زیبا ناوک 23.11.2013