با سلام به زیبای عزیزم. زیبا جان من پسری هستم 31 ساله یک بار ازدواج کردم که هنوز مشکلات آن دوران رهایم نکرده. چه
خوب که با شما آشنا شدم و تونستم اینها رو به زبان بیارم. من حدود 15 سال اعتیاد داشتم به تریاک. تو همون زمان هم با دختری به نام فریبا که عاشقش بودم نامزد کردم. دختری خیلی لوند و خوش گذرون. یه شب که ما با هم سکس میکردیم فریبا به هم گفت تا حالا شیشه کشیدی؟ منم که اصلا نمیدونستم چی هست به اصرارش مصرف کردم اونم به این دلیل که گفت شهوت رو زیاد میکنه چون من مواد مصرف میکردم آلتم راست نمیکرد. بعد از مصرف یک بار زندگیم عوض شد. گاهی وقتی سکس می کردیم واسه اینکه بیشتر حشری بشیم حرف از سکس با دیگران می زدیم که یک شب بهم گفت میخوام جنده بشم. منم فکر کردم داره اینجور میگه من داغ بشم اما دیدم داره جدی میگه. گفت: من از فردا میخوام کوس بدم و در مقابلش پول بگیرم اینجوری زود پولدار میشیم و تو میتونی یه کاسبی حسابی راه بندازی. منم که آنقدر مواد مصرف میکردم حال کار نداشتم و همیشه بهونه می آوردم دیدم اگه اینجور بشه دیگه کاری به کارم نداره و غرر غراش واسه کار کردن من تموم میشه قبول کردم. بعد از چند وقت حسابی کوس کش شده بودم و از این کار لذت می بردم. خوشم میومد زنم و در حال کوس دادن ببینم. حتی شبها از جنده بازیهاش تعریف میکرد. دوست داشت بهش بگم جنده کوچولو.. اونم لذت میبرد. شبها وقتی میخواستم کوسش رو بخورم بوی کیر میداد معلوم بود حسابی کردنش من خوشم میومد. حتی چند بار با دوست پسراش سکس 3 نفری داشتیم. اونم عشقش بهم بیشتر شده بود که می دید کاری به کارش ندارم و کوس کشیشو میکنم. اون موقع اعتیادم باعث شده بود تعصبم رو از دست بدم. اما کارمون به طلاق کشید. نه سر این مسئله، سر مادرش بود. اون و من هنوز عاشق هم هستیم بعد از طلاق من به اجبار خواهرم ترک کردم و الان 3 سالی هست پاکم اما یاد و فکر گذشته خیلی آزارم میده. راستش از اینکه زنمو آزاد گذاشتم به دلیل بی عاری خودم بدجور ناراحتم و از سکس های گروهی که داشتیم سر حال میام اما این دوگانگی ها باعث شده زندگیم جهنم شده. چه کنم؟ چطور این خیالات رو از خودم دور کنم؟ لطفا این پیام خصوصی بمونه. من از قضاوت افراد تو وبسایت شما میترسم. ممنون ازت زحماتتون.

جواب زیبا ناوک: ابتدا تشکر می کنم که قبول کردی این متن حتی با اسم مستعار در وبلاگ بیاد و خود این قدم کوچکی نیست که شاهد قضاوت های هر چند تلخ افراد دیگر باشی. و اما مشاوره تو!
بعد از ترک مواد مخدر اینک تو داری یک دنیای جدیدی را تجربه می کنی که با تمام تلخی هایش واقعی است نه مانند دنیای خیالی و هپروتی که با مواد مخدری مانند تریاک و شیشه خود را وارد آن می ساختید تا بتوانید به آرزوها و خواسته های خودتان که ناتوان از عملی ساختن آنها در زندگی واقعی تان بودید در خیال و هپروت به آنها برسید. دنیائی که عقل و شعور در آن به مرخصی فرستاده شده و احساسات کاذب بوجود آمده از هورمون های مصنوعی حاکم بر شما می شوند.
در این شرایط کاذب هپروتی ایجاد شده در وجودتان، شما به هر کاری دست می زنید که منافع و لذت های لحظه ای تان را برآورده می سازد چرا که شعور و ذهن شما قادر به انتزاع و پرواز فکرتان برای حتی فردای آن روز مصرف موادتان نیست.
تو و همسر سابقت فریبا عاشق هم نبودید بلکه عاشق آن شرایط بودید که هیچ کدام مانعی برای هم در داشتن آن شرایط هپروتی نبودید تو با تریاکت و همسرت با شیشه! و بعد هم هردو با هم! و این نمی توانست در نهایت هماهنگ با زندگی واقعی سازنده در یک همزیستی سالم و بانشاط با افراد دیگر جامعه باشد.
زندگی واقعی مستلزم تهیه نان و آب و مسکن و معاش خوب زندگی و خیلی موارد دیگری است و نیز نیازمند هماهنگی صحیح با اطرافیان و محیط جامعه!
نه تو و نه فریبا در دنیای واقعی تان تک و تنها نبودید که بتوانید در نهایت به آنها بی اعتنا باشید. خانواده های شما، همسایه هایتان، محیط کار و دوستان و نزدیکان و کلا جامعه و دنیائی که هر دو در آن زندگی می کنید تاثیرگذار بر زندگی شما بودند و هستند چه بخواهید چه نخواهید مگر اینکه هر دو به جزیره ای دوردست فرار می کردید همان حالتی که بطور مقطعی و لحظه ای در دنیای هپروتی تان با مواد مخدر داشتید.
بدون حل این تناقضات درونی و محیطی در زندگی تان قطعا هر دوی شما روز به روز بیشتر به مسیری کشیده می شدید که این سیکل معیوب را صدچندان بدتر می کرد. تن دادن به کوس کشی و سکس های گروهی برای پول نه در واقع از روی یک لذت واقعی و درک و فهم و دخالت شعور بود بلکه از روی نیاز به حفظ حتی یک زندگی نباتی و صرف تامین معاش بوده است.
اگر تو و فریبا عاشق بودید و با عشق و محبت در یک رابطه ارتباط بدنی و عاطفی و جنسی با دیگران وارد می شدید تمام فکر و ذهن تان تنها در کوس دادن و پول گرفتن ها خلاصه نمی شد. چنین روابطی حتما تنوع طلبی در کل دیگر عرصه های مادی را هم در پی دارند. لباس های گران قیمت، ماشین و وسایل شیک، و.. و باز همین تفکر و بینش سیکل معیوب زندگی تان را بدتر و بدتر می کرد که در این راستا قطعا تمامی خصوصیات اخلاقی منفی از دروغگوئی، مخفی کاری، ظاهرسازی و فریب و …نیز الزاما باید ابزارهای پیشبرد این نوع زندگی تان می شدند.
دوگانگی های کنونی تو که اینک باعث عذاب تو و برایت جهنم شده اند از شکافی است که بین دنیای واقعی و هپروتی تو بوجود آمده است که به هر دوی این دنیاها کشش و تمایل داری و نمی دانی به کدامین سمت باید بروی!
سمبل دنیای واقعی تو اینک بعد از ترک اعتیادت خانواده و اخلاقیات شده اند و سمبل دنیای رویائی و هپروتی تو همسر سابقت! از طرفی حسرت سکس های گروهی و لذت های آن زمان را با فریبا می بری و از طرف دیگر جامعه و محیط واقعی امروزت با سمبل خواهر و مادرت و محیط ات، اخلاقیاتی مانند غیرت و تعصب و….را برایت برجسته می سازد.
در حقیقت خاستگاه اصلی کشش و تمایل تو به هر دوی این دنیاها در وجود تو طبیعی است ولی جامعه ما با در مقابل هم قرار دادن دنیا و آخرت و بهشت و جهنم و خوب و بد، انسانها را وادار به انتخاب برای یکی با فدا کردن دیگری می نماید. از این رو افرادی که آلترناتیو بهتری ندارند که هر دوی این تمایلات و کشش هایشان را پاسخگو باشد به ابزارهای کاذبی مانند مواد مخدر و … متوسل می شوند. در این رابطه من مقاله ای دارم تحت عنوان زیبا! اصلا کی گفته سیگار و هروئین بده و چرا ما باید اینها را ترک کنیم؟ که مطالعه آن را توصیه می کنم.
در واقع خاستگاه اصلی این کشش ها از نهاد طبیعی انسان است ولی نکته مهم و تعیین کننده در چگونگی پاسخ دادن به این نیازهاست و چگونگی ایجاد پل صحیح در جایگاه این شکاف بین این دو دنیاهاست. اساس روان درمانی اجتماعی من نیز برای ساختن چنین پلی است تا انسانها را از شکاف شخصیتی شان بین این تمایلات واقعی وجودیشان رها سازد.
و اما این پل صراط چگونه ایجاد می شود و این شکاف بین این دنیاها چگونه رفع می شود؟
مرحله اول پذیرش تمامی احساسات و تمایلات درونی خود بدون شرم و حیاست و ابراز و بیان صریح آن در پیش خود و دیگران می باشد هر احساسی، بدون ارزش گذاری بد و خوب روی آن نامیدن از کوس کشی گرفته تا حس جندگی تا انتقام و قتل و خلاصه هر احساسی و بدون حد و مرزی برای آن کشیدن!
آری تمامی احساسات به اصطلاح منفی و مثبت باید جرات ابراز و حضور یابند تا بتوانند در جایگاه واقعی خودشان قرار بگیرند و در راستای همین گام، عدم رازداری و مخفی کاری نیز در هر کاری باید سرلوحه اعمال ما باشد!
در مرحله دوم، باید توجه داشت که تحقق عملی این تمایلات باید در حدی و حدودی باشد که انسان بتواند همه جا و پیش هر کسی براحتی از اعمال و رفتارهایش دفاع کند و سنگ بزرگی خارج از توان مان برنداریم و باید هم یاد بگیریم که به دیگران نگوئیم زندگی ما به شما مربوط نیست، چرا در باره زندگی ما نظر می دهید؟ یا دخالت می کنید؟ و… چرا که زندگی اجتماعی ما به همدیگر کاملا مربوط است و ما هیچ یک تافته جدا بافته ای از هم نیستیم. پس اگر از کار و کرده خودمان شرمنده نباشیم و آن را برحق بدانیم چه باک است که دیگران هم بدانند و یا در باره آنها نظربدهند.
با این رهنمودهاست که به مرور بعد از مدتی رفتارهای ما بیشتر با تمایلات ما هماهنگ شده و بدون سرکوب آنها هرچه بیشتر تمایلات مان در زندگی واقعی مان جرات حضور خواهند یافت بدون احساس گناه و شرمندگی و مخفی کاری.
با این توضیحات حال تو وحید! در حال حاضر بهترست که به بازسازی جسمی و روحی خودت بپردازی و روابطی داشته باشی که ترا از آن دنیای وابسته به ابزارهای کاذب دور سازند و با افرادی هم دوستی کنی که در زندگی واقعی شان همانی هستند که ادعا می کنند، بدون ظاهرسازی و دروغ و فریب!
در روابط جنسی هم عجله نکن! و با هیچ دختر و زنی صرفا برای رفع نیاز جنسی ات برقرار نکن چرا که این موجودات دوست داشتنی تنها در کوس خلاصه نمی شوند و هر انسانی از زن و مرد، یک سرمایه و معدن بزرگی است که می تواند دنیائی شادی و نشاط در همه زوایای زندگی برایت به ارمغان بیاورد که دخول کیری در کوس تنها کانال و یک زیرمجموعه کوچکی از آنست.
مشاوره های دیگرم را هم نیز مطالعه کن چرا که اصول روان درمانی ام در همه موارد ثابت است و تغییرناپذیر!

زیبا ناوک 12.5.2013