بهنام از انگلیس دعوت به روان درمانی گروهی و نظردهی جمعی
با عرض سلام خدمت سرکار خانم ناوک. من مردی 38 ساله و ساکن اروپا هستم. از طریق یوتیوب و وب سایت و مقالات تان؛ با کاراکتر شما آشنا شدم و می خواستم از همین طریق به شما تبریک بگم، چون واقعا جای کاراکتری به مانند شما در میان فارسی زبانان خالی بود و بالاخره کسی می باید این خفقان در رفتارهای جنسی را شکسته و به راحتی به زبان آورده و بتواند از نظرات دیگران و افراد با تجربه استفاده نماید.همسر من 36 ساله است و از سال 1372 با هم زندگی می کنیم.بعد از 15 سال و داشتن یک پسر بنا به دلایلی تصمیم به مهاجرت گرفتیم و تا زمان آمدن من به پیش خانواده؛ حدود 2 سال و اندی فاصله افتاد یعنی من بدون همسر و ایشان هم بدون همسر زندگی خود را گذراندیم. من کاملا قبل از زندگی مشترکمان بنا به سنت غلط در ایران می دانستم که همسرم هیچ دوست پسر و تجربه سکس را با هیچ کسی نداشت. البته در سالهای اولیه ازدواج؛ مشکلات سکسی فراوانی برای هر دو ما پیش آمد و با مراجعه به مشاور تا حدود زیادی از این مشکلات کاسته شد.
با توجه به خصوصیاتی که من از همسرم می شناختم به خوبی می دانم که او در این مدت 2سال و اندی نیز با احدی رابطه سکسی نداشت. بعد از آمدن من به اروپا و ملاقات با هم باز مشکلات جنسی فراوانی با هم داشتیم و با درایت
من و کمی هم صبوری همسرم به این مشکلات فایق آمدیم. آنچه که من را واداشت تا از شما در خواست مشاوره بکنم این بود که بنا به موقعیت شغلی من؛ چند نفر از کارمندان من که البته خانم بودند؛ بعد از آمدن من به اروپا با من ارتباط تلفنی کاری داشتند و در مکالمات و ایمیلها کلمات صمیمی رد و بدل می شد و من از این موضوع که همسرم آنها را با دقت کنترل نموده و در حافظه خودش ضبط می کند غافل بودم.
بعد از 6 ماه کم کم حساسیت و اعتراضات همسرم شروع شد و مرا بسیار تحت فشار و تهمت های فراوانی قرار داد ناگفته نماند من نیز به مانند او در این 2سال و اندی با کسی رابطه جنسی برقرار نکردم و به این افتخار می کنم چون به قولی که داده بودم به خودم و خدای خودم وفا دار ماندم. راستش رو هم اگر بخواهید در این مدت مجبور به خودارضایی می شدم ولی هرگز راضی نمی شدم دستم؛ کس دیگری را لمس کند. از اینکه همسرم دائم فکر می کرد که من با کارمندهام و افراد دیگر رابطه داشتم بسیار رنجیده بودم.
تا اینکه بالاخره کاسه صبرم هم لبریز شد و به علل دیگری هم که به این موضوع اضافه شد و قابل مطرح کردن در این ایمیل نیست با اخطار دادن جدی به همسرم خواهان جدایی از وی و برگشتن به ایران شدم. با این برخورد بنده همسرم تازه متوجه کارهای بیهوده اش شد ولی من تصمیم خودم را گرفته بودم. بعد از صحبتهای فراوان تصمیم گرفتم تا شرایطی را برای ایشان برای ادامه زندگی مشترکمان بگذارم.
یکی از آن شرایط این بود که چون همسرم تا به حال با هیچ کسی هیچ گونه رابطه سکسی و عاطفی برقرار نکرده بود و به منظور مقایسه من با مردان دیگر و برداشت وی از رفتارها و طرز فکر دیگر مردان و در آخر مقایسه آنها با من و شرایط زندگی خودش؛ از همسرم تقاضا کردم برای خودش دوست پسر انتخاب کرده و با وی ارتباط سکس برقرار کند و بعد از وارد شدن در زندگی او؛ مجموعه رفتارهای او و من را با هم مقایسه کند و به من در این رابطه توضیح دهد. حتی یک بار هم با هم به سکس کلاب هم رفتیم و موفق شدیم در حضور جمعی که در آنجا بودند با هم سکس داشتیم و من باز به همسرم تاکید کردم که اگر از کسی درخواست سکس داشت؛ من هیچ ممانعتی برای او ایجاد نمی کنم. در آن شب هیچ پیشنهادی به وی نشد. در ضمن همسرم بسیار از نظر صورت زیبا هستند.
حدود 2 یا 3بار همسرم را به نایت کلاب بردم و خودم به خانه برگشتم تا او برای خود دوست پسری پیدا کند و او نیز این کار را کرد و تا کنون حدود 5شب را تا صبح با دوست پسر خود سر نموده و من با استقبال بی نظیری از او و کارهای سکسی اش با دوست پسرش حمایت کردم و حتی در اولین ملاقات خودم بعد از اولین شب؛ برای همسرم دسته گلی زیبا بردم که مبادا فکر کند که او چون یک شب را با مرد دیگری بوده من دیگر با او زندگی نخواهم کرد. می خواستم به او اطمینان دهم که هنوز من به او وفادار هستم و دوستش دارم.
بارها به او گفتم که اگر یک دوست پسر در زمان قبل از ازدواج با من داشتی و یا در این 2سال و اندی با کسی رابطه برقرار می کردی من هرگز به تو این پیشنهاد را نمی دادم که برای خودت دوست پسر انتخاب کنی.
نبودن او را نیز برای پسرم زمانی که او با دوست پسرش بود را توجیه می کردم و می گفتم پیش دوست خودش که مریض است مانده و تمام کارهای او را نیز انجام می دادم تا او با خیال راحت شب ها را فقط برای لذت بردن بدور از من و پسرم باشد. نا گفته نماند در این 5 شبی که در تاریخ های متفاوت ایشان با دوست پسرشان سر کرده من تا صبح خوابم نبرده بود. نمی دانم چرا؟ ؟
بعد از اولین رابطه اش؛ من با این عنوان که اکنون ما با هم دوست هستیم و نه زن و شوهر سعی کردم تا جزئیات شب و سکس او با دوست پسرش را از وی بپرسم؛ حتی اندازه آلت تناسلی دوست پسرش و مدلهای سکسی که او با دوست پسرش داشته. می خواستم قبح این کار و صحبت کردن درباره سکس در نزد همسرم بشکند.
البته نا گفته نماند همسرم توانست در این مدت رفتار جنسی اش را با من تغییر دهد و بسیار حرفه ای تر با سکس کنار بیاید البته بنا به اظهارات خودش دوست پسرش به او گفته بود که مثلا فلان کار را انجام بده و غیره.
این پیشنهاد من به وی 2حسن داشت اول اینکه شخصیت دوست پسرش را با من مقایسه کرد وتفاوت من را از هر نظر فهمید و دوم اینکه رفتارهای سکسی اش به مقدار قابل توجهی عوض شد. به عنوان مثال در حین سکس همیشه حرفهای غیر سکسی می زد و به چیزهایی غیر سکسی فکر می کرد و در مواقعی که به ارگاسم نزدیک می شد ضربه هایی بسیار درد آور با کف دستش به سینه من می زد که تمام حس و حال سکس را از من می گرفت. خوشبختانه این کارها را دیگر انجام نمی دهد. در اورال سکس هم با توجه با غیر عادی بودن آلت دوست پسرش ؛ خوشبختانه با من اورال سکس بهتری دارد.(آلت دوست پسرش کوتاه و خیلی پهن می باشد و او هرگز تحمل آلت پهن را ندارد چون با درد فراوانی همراه است)بعد از دومین شب که همسرم پیش دوست پسرش بود فردای همان روز که صبح با هم بودیم از من درخواست سکس کرد و من با تعجب از همسرم پرسیدم تو 2ساعت پیش سکس داشتی چرا اینقدر بازم تشنه سکس هستی ؟ به من این جواب را داد که من با او ارضا نمی شم و با این حال که دوست پسرم 2بار ارضا شد ولی من ارضا نشدم و با تو می خوام که ارضا بشوم. در حین سکس با همسرم و بعد از آن واقعا به حرفش پی بردم یعنی اگر او با دوست پسرش ارضا می شد هرگز نمی توانست بعد از حدود 1ساعت با من ارضا شده و به ارگاسم برسد.
در آخرین ملاقات همسرم با دوست پسرش که 3شبه پیش بود متاسفانه صبح که وی را دیدم با درد واژن و دهانه ورودی مهبل مواجه بود که بعد از رعایت نکات بهداشتی فهمیدم که در طول سکس با دوست پسرش هیچ گونه مایعی از واژن همسرم خارج نشده و با توجه به لیکینگ دوست پسرش باز هم همسرم خشک بوده و بعد از گفتگوی فراوان با همسرم فهمیدم که اصلا برای سکس با دوست پسرش میلی نداشته و تحریک نشده. لازم به ذکر است که همسرم در طول زمان سکس با دوست پسرش از کاندوم استفاده کرده است. با توجه به این مطالب؛ سر کار خانم ناوک: می خواستم از حضور محترمتون بپرسم که اصلا این تصمیم من برای همسرم و بازگشت من به زندگی؛ به منظور بهتر شدن رفتارهای همسرم و بیشتر قدر دانستن او از من اصلا این تصمیم صحیح بوده و یا من کار غلط و اشتباهی انجام دادم؟ ؟ ؟ اگر راه حل بهتری هم وجود دارد لطفا راهنمایی بفرمایید. ازهمینجا بابت مطالعه ایمیلم تشکر می کنم.
جواب زیبا ناوک: بهنام! مشاوره ام را با این جمله هرچند مذهبی و زیبا شروع می کنم که «الخیر فی ماوقع»، یعنی خیر در آنی است که اتفاق افتاده است و با جمله یک فیلسوف آلمانی ادامه می دهم که «اساسا اشتباهی در این دنیا وجود ندارد» پس نگران این نباش که تو اشتباه کردی و ابدا عذاب وجدان و احساس گناه نداشته باش چرا که این درست و نادرست ها زائیده افکار و قوانین انسانی است نه ذات طبیعت.
از طرفی احسنت به شجاعت و قدرت ریسک کردنت که کار هر کسی نیست و ماها تربیت شده فرهنگی هستیم که همواره نگران از چشم و گوش باز شدن فرزندان و همسران و نزدیکانمان هستیم و هر رابطه جدیدی ما را نگران و مضطرب می سازد عجبا از این جهل!
و چه جالب که تو خودت راه را برای همسرت در ارتباطات جدید آن هم جنسی و سکسی هموار کردی. دست مریزاد! به نظر من کار تو خیلی عالی بود و نتیجه آن هم برای خودت و هم برای همسرت گسترش دایره خانوادگی بی رشک و حسد می باشد و نهایتا عمیق تر شدن رابطه خودتان و نیز سوق یافتن هر دوتان به سوی لذت بردن از عشق آزاد نه عشق میمونی که معشوق را در بند و عذاب می کشاند همانگونه که همسرت قبل از این روابط به تو اینگونه بود.
اما از متن این نوشته تو و جملاتت این حس به من انتقال می یابد که تو درونا و احساسا به این کار راضی نبودی بلکه خودت را عقلا و فکری وادار به این تصمیم کردی که از جمله نشانه های آن به خواب نرفتن تو در 5 شبی بود که همسرت نبود و می فهمم که برایت این تصمیم اصلا راحت نبود.
نکته مهم دیگری که می خواهم در این رابطه به تو متذکر شوم عدم متقاعد کردن همسرت برای پاک جلوه و متعهد جلوه دادن خودت هست چرا که متقاعد کردن بویژه با حربه قسم خوردن سیکل معیوب را صد چندان بدتر خواهد کرد. این را سرلوحه خودت در رفتارهای اجتماعی ات قرار بده که » گر در خانه کس هست یک حرف بس است.» اصرار و تکرار و تلاش بسیار برای اثبات حقانیت خود یکی از نقاط ضعف شخصیتی انسانهاست و عدم باور به قدرت واقعیت های عینی یا حقیقت در راستای زندگی است. مقاله ای دارم تحت عنوان تکرار، تکرار، تکرار که بد نیست به آن نگاهی بیندازی.
در باره خودت هم پیشنهاد می کنم به دل خودت هم کمی بیشتر بها بده و اینقدر خودت و احساساتت را برای پاک بودن در پیشگاه الهی سرکوب نکن! توئی که سکس کلاب می روی و براحتی جلوی دیگران با همسرت سکس می کنی پس خودت را هم زیاد شماتت نکن که کارمندانت هم برایت عزیزم یا حرفهای عاشقانه بنویسند اگر دوست داشتی با آنها هم تو معاشقه کن! براستی چه فرقی است بین آنها و همسرت؟ و چرا باید این حق از تو و آنها برای تعهد و اثبات وفاداری سلب شوند؟ این کارمندها را هم با همسرت آشنا کن که او هم بداند که وقتی تو ایران رفتی یا سفری داری تنها نیستی و نه تو دل تنگ او می شوی نه او دل تنگ تو! و شاید بعد از این مدت هم یک خانم دیگری را هم به آرزوی مسافرت به خارج از کشور و زندگی در لندن برسانی.
در آخر از تو ممنونم برای اسم و اطلاعات واقعی دیگر از خودت.
0 دیدگاه:
Post a Comment