Wednesday, January 21, 2015

سخن مریم ملک لو با یاران وخویشانش در باره روز تولدش

کسی از من نپرسید که آیا اساساً میخواهم متولّد شوم یا نه، واگر میخواهم ،خُب حالا در کجای این جهان میخواهم به دنیا بیایم. تولّد من اصلاً به خواست و نظر من نبود. وقتی برای اولّین بار خودم را شناختم تازه متوجّه شدم که قبلاً متولّد‌ شده ام و دیگر کار از کار گذشته است. وقتی هم که زمان مرگ من برسد، مرگ در مورد تمایلم که آیا میخواهم همراه او بروم یا نه هیچ پرسش و پاسخی از من نخواهد کرد، او خودش میاید و مرا میبرد به رضایت و عدم رضایت من هم کاری ندارد.

مرگ بدون تلفن، اس ام اس و ایمیل قبلی و بدون کوبیدن در و بدون اجازه می آید و ناگهان مقابل من می ایستد و به من فرصت انتخاب و تصمیم هم نمیدهد. ماجرایش درست مانند ماجرای تولّد من است.
وقتی من سهمی در تولّدم نداشتم آن تولّد من نیست، مرگی نیز که من تمایلی به آن ندارم یا زمان و مکان وقوعش را خودم تعیین نمیکنم مرگ من نخواهد بود. پس زندگی و حیاتی هم که بین این دو قرار گرفته چگونه میتواند مال من باشد. 
چگونه این فاصله میتواند از آن من باشد وقتی دو سر آن مال من و به اختیار من نبوده.
این مثال برای آنست که بفهمم این منی که اینجا نشسته و هی دارد مَن مَن میکند بداند که خودش یک فریب بزرگ است ،یک "انانیَت"صرف است.
ولی با وجود این از درون همین منِ کاذب ، تولّد روحانی و معنوی دیگری رخ میدهد که به آن تولّد دوباره میگویند، ودر واقع به خاطر این تولّد دومّی است که آن تولّد اولّی رخ میدهد و آن چیزی نیست جز آگاه شدن از خویش حقیقیِ درونی. آگاه شدن از آن جوهرهٔ نابی که خاصیّت خدا گونه ای دارد، یعنی همیشه هست، همیشه بوده و همیشه خواهد بود و نامیراست: نه متولّد میشود و نه میمیرد.
وقتی به این حقیقت عظیم دست یافتی آن تولّد اولّیه و تاریخ دارت برایت میشود یک بازی کودکانه، دیگر برای آن جشن نمیگیری.
آن جوهرهٔ ناب زنده و حیات بخش، آن آگاهی تامّ در پنهانی ترین و عمیق ترین لایهٔ وجودی هر کسی مثل چشمه ای جوشان میجوشد و همواره جاریست ولی انسان هر لحظه و هر آن درگیر ذهنیات ، افکار گذشته و آیندهٔ خود و سایر توهّمهای مربوط به انانیت خود بوده و از آن خویش الهی خود غافل است. امّا، امّا به محض آگاه شدن ازآن نور درون، طیّ پروسه ای که باز برای هرکسی زمانش کمی متفاوت است اتّفاقی بسیار شیرین معنوی و روحانی رخ میدهد که در آن حجاب از بین میرود، فریب «من ذهنی یا من دست دوّم، یا من کاذب» آشکار میشود. با جلوه نمودن خویش حقیقی تولّدی دوباره رخ میدهد، که ممکن است برای کسی در سی سا لگی رخ دهد برای دیگری در پنجاه و یا در هر سنّ دیگری. از زمان این تولّد ثانوی کسی آگاه نیست جز خودت .
تولّد حقیقی من آن روزی بود که خودم از خودم و در واقع از رحِم دنیا زائیده شدم نه آن روزی که از رحم انسانی دیگر به اینجا انتقال یافتم. آن تولّد اجباری یک مرگ اجباری نیز پشت سر دارد ولی من امروز به این حقیقت شیرین دست یافته ام که من هرگز متولّد نشده و هرگز نخواهم مرد و همیشه بوده ام، همیشه هستم و همیشه خواهم بود، امروز به شکلی که انسان مینامندش و فردا به شکلی که ..........
بنا بر این، روز هجدهم نوامبر برای من با تمام روزهای خدا هیچ فرقی ندارد. دست یکایک تان را از راهی دور میبوسم و از شما مهربانان که هر سال با پیام هاتان نوازشم می کردید میخواهم که امسال راحت راحت و فارغ از هر زحمتی باشید، دیدن پست های پر از حکمت و شادی بخشتان تبریک تولد من است و من هر لحظه متولّد میشوم. با مهر و عشق فراوان.
مریم

0 دیدگاه:

Post a Comment

رهنمودهای زیبا ناوک

تماس با زیبا ناوک

zibanawak1@gmail.com 00491795737383

فیسبوک

آمار بازدیدکننده ها