مهشید از هلند دعوت به رواندرمانی و نظردهی جمعی
زیباجان! من دوست پسری دارم که به علت قاچاق مواد مخدر حدود 10 سال در زندان های آرژانتین زندانی بوده و الان او بعد ازآزادی، زندگی کاملا نرمالی داره ولی دوست نداره که کسی از این ماجرا خبردار بشه یا در باره این دوران زندانش کسی از او سوال کنه ولی من می دونم که خیلی از دوستان و آشنایانش این ماجرا را می دانند ولی به روی خودشان نمی آورند و این موضوع من را ناراحت می کنه و به صورت یک عقده برایم شده شما در این مورد چه نظری دارید؟
جواب زیبا ناوک: مهشید! بعد از ملاحظه نقطه نظرات من در روان درمانی های گروهی ام می توانی براحتی دریابی که تراپی های من بر چه اساسی هستند و این عدم رازداری و علنی کردن معضلات فردی و اجتماعی چه دستاوردهای روحی و روانی برای همه ما و و اطرافیان مان دارد. همانطور که در پاسخ به مشکل ملیحه از آلمان گفته بودم که «هر کدام از ما معضلات پیچیده ای داریم از بیماری های جسمی گرفته تا روحی روانی تا مشکلات مادی تا مشکلات سیاسی اجتماعی و …. که همگی از عیان و علنی شدن آنها هراس داریم در حالی که وقتی مشخص و عیان شوند خیلی بهتر می توان به این واقعیات برخورد کرد و بزرگی و سختی معضلات بیشتر از آن که در واقعیت باشند در ذهن ما هستند که به آن ترس های ذهنی شده می گویند. بنابراین مساله تو نیز مانند تمام موارد دیگر باید به اطلاع دیگران رسانده شود تا هر کسی با شناخت بیشتر و بهتر شرایط و روابط خودش بتواند در باره چگونگی تداوم ارتباطاتش تصمیم بگیرد. » همین امر در باره تو مهشید و دوست پسرت نیز صدق می کند.
اگر دوست پسرت به هر دلیلی زندان بوده خود او تاوان آن را نیز پرداخته است و گذشته افراد به من و تو و تمام اطرافیان آنها از آنجائی مربوط می شوند که تنها با شناخت بهتری با فرد برخورد کنند. مثل کسی که معتاد بوده است و ترک کرده است. این شناخت بیشتر و بهتر به اطرافیان در تنظیم روابط شان کمک می کند نه در سواستفاده از این اهرم برای سرکوب و تحقیر آنها.
دوست پسرت باید بپذیرد که این گذشته به او تعلق دارد چه خوب چه بد، و بحث ارزش گذاری نیست چه بسا که کسانی حتی این ها را نقطه قوت افراد هم بدانند این بحث ها غیرسازنده اند ولی آنچه به رفتار یک فرد سالم از نظر روانی برمی گردد قبول و پذیرش خود با تمام نارسائی های موجود در گذشته و حال هست و تو و دوست پسرت خودتان را باید از نظر شخصیتی به جائی برسانید که براحتی در این رابطه صحبت کنید و به دیگران هم اجازه نظردهی و حق تصمیم در باره ارتباط با خودتان بدهید. پنهان کاری در چنین روابطی مانند رفتار کبکی خواهد بود که سرش را زیر برف کرده تا دیگران او را نبینند!!! چرا که او خود نمی بیند!!!
انتظار از همه برای برخورد دوستانه و صحیح و بدون استفاده از این امر برای سرکوب شما کاری است بیهوده! چرا که بهترین دوستان شما در زمانی می توانند بدترین دشمنان شما در زمان و موقعیت های دیگری باشند. این نکته مهم زندگی را ما همیشه باید آویزه گوش و جان خود کنیم.
و نیز این رهنمود بزرگ روان درمانی را که «آنچه دیگران در باره ما فکر می کنند متعلق به خودشان هست و ما مسئول تفکرات و تصورات دیگران حتی در باره خودمان هم نیستیم.» پس نباید در صدد متقاعد کردن دیگران و توجیه در درستی خودتان برای آنها باشید. بگذارید فکر آنها در باره شما راحت راحت تا هر جائی که می خواهد جولان کند.
تو و دوست پسرتان امروز مسئول زمان «حال» خودتان هستید و مسئول رفتارهای «حال» خودتان در باره کسانی که امروز با آنها ارتباط دارید. هر چند این حق همه هست که از گذشته دیگران باخبر شوند اما تنها برای تنظیم و بهتر پیش بردن رابطه شان نه برای قضاوت و محکوم کردن یا ادعائی از آنها!
پس مهشیدجان براحتی و با آرامش در باره این ماجرا با دوستانت حرف بزن و برای دوست پسرت هم کم کم آن فضای امن را ایجاد کن که او نیز هراسی از بیان گذشته اش در کنار دیگران نداشته باشد و اگر حداقل با تو در این رابطه راحت هست از او بخواه که بیشتر در باره این دورانش صحبت کند تا به جائی که کم کم موانع درونی اش برای واپس زدن این دوران از وجود او کنار برود و آشتی او با گذشته سخت و دردناک و در عین حال پربارش بیشتر و بیشتر شود چرا که این آشتی ضرورت راحتی و نشاط او و همینطور اطرافیان او می باشد.
زیبا ناوک 24.1.2013
0 دیدگاه:
Post a Comment