امیر از ایران دعوت به رواندرمانی و نظردهی جمعی
جواب زیبا ناوک: این خیلی عالی است که نمی خواهی امیر دیگر تمایلاتت را سرکوب کنی و با این متن اولین قدم را برای حل معضل خودت برداشتی. تو برای من و اگر دوست داشتی برای همه خوانندگان وبلاگ یک عکس طبیعی از خودت بفرس تا ما هم احساسمان را به تو بگوئیم که آیا کمبود زیبائی داری و زشت هستی یا نه؟ شاید من هم وقتی ترا ببینم همین احساس را داشته باشم نمی دانم. در این باره باید در عمل حرف زد. و اما نظر من در باره حالات روحی تو و رنج بردن تو زیر لوای کمبود زیبائی و بدقیافه خواندنت، اینست که تو در واقع اعتماد به نفس نداری و شخصیت ات قوی نیست. یک نگاهی به کامنت های این وبلاگ در باره بدن و ظاهر من بینداز بیین چقدر فحش و ناسزا و بد و بیراه و حرفهائی مبنی بر زشت و پیر و کریه بودن من نوشته اند ولی به اندازه پریدن یک مگس در اتاق هم برایم اهمیت ندارند. خب، نظرشان هست و باید فضائی برای ابراز آنها هم ایجاد شود. برعکس هم بعضی من را زیبا خوانده اند.
زشتی و زیبائی، خوبی و بدی اساسا در نفس طبیعت وجود ندارد و این ما انسانها هستیم که این ملاکها را در شرایط مختلف تعبیر می کنیم. نگاهی به این مدل زیبائی 30 هزار سال پیش انسانها بینداز و مقایسه کن با مدل زیبائی امروز.
می دانی امیر! زیبائی شناسی یک علم هست و نظر و دیدگاه های زیبائی شناسی ما هم یک امر ثابتی نیستند و این علم و هنر زیبائی شناسی بر مبنای شناخت و معرفت انسانها روز بروز پیشرفت و تعالی می یابد چنانچه دوست داشتی من می توانم برایت در این زمینه مطالبی بفرستم.
بگذار برایت از تجربه های خودم در زندگی ام بگویم. دو مرد در زندگی من بودند به نام جمال شیرمحمدی و اووه یه والد که من در اولین برخوردم با جمال پاسدار به نظر من زشت، تو دلم، آره تو دلم گفتم «کی زن این مرد میشه؟» که کوتاه مدتی بعد خود من زن او شدم و او همسر دوم من شد. داستان من و جمال و چگونگی این پروسه را می توانی در کتاب زینب ملاحظه کنی. همین را بگویم که همان جمالی که من به او این جمله «کی زن این مرد میشه؟» گفته بودم برایم از زیباترین مردان زندگی ام شده بود.
دومین مرد هم اووه آلمانی بود که وقتی من با او در اسپانیا قدم می زدم یک ندائی در درونم می گفت: «نه! نه! تو تو زیبا با این مرد فقط یک دوست معمولی می مونی. آره! فقط یک دوست معمولی!»
اووه شکم گنده 70 ساله که خودش را بی نهایت زشت می خواند بعد از 6 ماه رابطه دوستی، آنچنان برایم عزیز و دوست داشتنی شده بود که من خودم به او تقاضای سکس کردم و سکسی که با او داشتم تقریبا با هیچ کس نداشتم، آنقدر که این مرد نازنین به من لذت و عشق می داد. اووه بعد از چند ماه زندگی با من دیگر نمی توانست چند همسری من را بپذیرد و ما دوستانه از هم جدا شدیم اما من امروز هم کماکان اووه را دوستش دارم و هر لحظه او به زندگی من بازگردد بسیار بسیار خوش آمده است.
یک پیشنهاد دیگر هم به تو امیر دارم و آن اینست که با زنان و مردانی که زوج های بسیار زیبا به اصطلاح مانکن دارند یک گفتگوئی صمیمانه داشته باشی و از آنها بپرسی که این زیبائی چقدر در خوشبختی و حتی رابطه سکسی آنها تعیین کننده بوده؟
پیشاپیش می توانم بنا به تجارب بسیار از مشاوره هایم بگویم که این مساله زیبائی برای بیشتر این افراد بیشتر یک امر مخربی بوده تا سازنده و بسیاری از آنها آرزو می کردند ای کاش با افراد معمولی و حتی زشتی شریک زندگی شده بودند ….
اما من این توصیه و این تحقیق را به خودت وامی گذارم و مشتاقانه منتظر دریافت نتایج تحقیقات تو می شوم. از همین نزدیکان و دوستانت شروع کن! یادت هم نرود برایمان عکس بفرس ببینیم چقدر زشت هستی آیا آنقدر؟؟!!! که مثل بسیاری از بیماران روحی روانی جامعه مان بباید بدنبال پر کردن جیب جراحان پلاستیک و سرمایه دارانی بیفتیم و مشتری کلاهبردارانی باشیم که جهل و ضعف شخصیتی مردم را مایه درآمدهای خود ساخته اند.
در آخر یک سوال دیگر از خودت بپرس که آیا تو از گوژپشت نتردام هم زشت تری که آن دختر زیبا با او بهترین سکس را کرد؟
زیبا ناوک 27.10.2012
می دانی امیر! زیبائی شناسی یک علم هست و نظر و دیدگاه های زیبائی شناسی ما هم یک امر ثابتی نیستند و این علم و هنر زیبائی شناسی بر مبنای شناخت و معرفت انسانها روز بروز پیشرفت و تعالی می یابد چنانچه دوست داشتی من می توانم برایت در این زمینه مطالبی بفرستم.
بگذار برایت از تجربه های خودم در زندگی ام بگویم. دو مرد در زندگی من بودند به نام جمال شیرمحمدی و اووه یه والد که من در اولین برخوردم با جمال پاسدار به نظر من زشت، تو دلم، آره تو دلم گفتم «کی زن این مرد میشه؟» که کوتاه مدتی بعد خود من زن او شدم و او همسر دوم من شد. داستان من و جمال و چگونگی این پروسه را می توانی در کتاب زینب ملاحظه کنی. همین را بگویم که همان جمالی که من به او این جمله «کی زن این مرد میشه؟» گفته بودم برایم از زیباترین مردان زندگی ام شده بود.
دومین مرد هم اووه آلمانی بود که وقتی من با او در اسپانیا قدم می زدم یک ندائی در درونم می گفت: «نه! نه! تو تو زیبا با این مرد فقط یک دوست معمولی می مونی. آره! فقط یک دوست معمولی!»
اووه شکم گنده 70 ساله که خودش را بی نهایت زشت می خواند بعد از 6 ماه رابطه دوستی، آنچنان برایم عزیز و دوست داشتنی شده بود که من خودم به او تقاضای سکس کردم و سکسی که با او داشتم تقریبا با هیچ کس نداشتم، آنقدر که این مرد نازنین به من لذت و عشق می داد. اووه بعد از چند ماه زندگی با من دیگر نمی توانست چند همسری من را بپذیرد و ما دوستانه از هم جدا شدیم اما من امروز هم کماکان اووه را دوستش دارم و هر لحظه او به زندگی من بازگردد بسیار بسیار خوش آمده است.
یک پیشنهاد دیگر هم به تو امیر دارم و آن اینست که با زنان و مردانی که زوج های بسیار زیبا به اصطلاح مانکن دارند یک گفتگوئی صمیمانه داشته باشی و از آنها بپرسی که این زیبائی چقدر در خوشبختی و حتی رابطه سکسی آنها تعیین کننده بوده؟
پیشاپیش می توانم بنا به تجارب بسیار از مشاوره هایم بگویم که این مساله زیبائی برای بیشتر این افراد بیشتر یک امر مخربی بوده تا سازنده و بسیاری از آنها آرزو می کردند ای کاش با افراد معمولی و حتی زشتی شریک زندگی شده بودند ….
اما من این توصیه و این تحقیق را به خودت وامی گذارم و مشتاقانه منتظر دریافت نتایج تحقیقات تو می شوم. از همین نزدیکان و دوستانت شروع کن! یادت هم نرود برایمان عکس بفرس ببینیم چقدر زشت هستی آیا آنقدر؟؟!!! که مثل بسیاری از بیماران روحی روانی جامعه مان بباید بدنبال پر کردن جیب جراحان پلاستیک و سرمایه دارانی بیفتیم و مشتری کلاهبردارانی باشیم که جهل و ضعف شخصیتی مردم را مایه درآمدهای خود ساخته اند.
در آخر یک سوال دیگر از خودت بپرس که آیا تو از گوژپشت نتردام هم زشت تری که آن دختر زیبا با او بهترین سکس را کرد؟
زیبا ناوک 27.10.2012
0 دیدگاه:
Post a Comment